منافع مشترک در خودداری از طرح موضوع حقوق بشر
بسیاری از کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس از جمله عربستان سعودی، امارات متحده عربی و بحرین، در مجامع بینالمللی مانند سازمان ملل متحد، معمولاً در قطعنامههای محکومکننده نقض حقوق بشر در ایران رأی منفی یا ممتنع میدهند. دلیل این رفتار، نه حمایت از جمهوری اسلامی، بلکه نگرانی از ایجاد رویهای است که خود این کشورها را در معرض انتقاد قرار دهد. گزارشهای سازمانهای حقوق بشری نظیر Human Rights Watch و Amnesty International نشان میدهد که بسیاری از این کشورها نیز در زمینه آزادی بیان، حقوق زنان و حقوق اقلیتها کارنامهای مشابه یا حتی بدتر از ایران دارند.
ترجیح یک ایران ضعیف و غیر تهدیدکننده
بازیگران عربی منطقه ترجیح میدهند جمهوری اسلامی ضعیف اما پابرجا باقی بماند تا اینکه حکومت ملیگرای سکولاری مانند «دوران پهلوی» در ایران قدرت گیرد. دلیل این ترجیح، نگرانی از ظهور ایران قدرتمند و همپیمان غرب و اسرائیل در همسایگی آنها می باشد. ایران پیش از انقلاب، همواره نقش برتریجویانه در منطقه ایفا میکرد و رابطه خوبی با اسرائیل و آمریکا داشت، که برای بسیاری از کشورهای عربی تهدیدی بالقوه محسوب میشد.
روابط شاهزاده رضا پهلوی با اسرائیل و تأثیر آن بر نگاه کشورهای عربی
دیدار شاهزاده رضا پهلوی با مقامات رسمی اسرائیل، از جمله در آوریل ۲۰۲۳، نهتنها پیام روشنی از نیتهای آینده احتمالی ایران پس از جمهوری اسلامی به جهانیان مخابره کرد، بلکه نگرانی کشورهای عربی را از نزدیکی احتمالی ایران و اسرائیل در دوران پساجمهوری اسلامی افزایش داد. این دیدار نخستین دیدار یک چهره برجسته مخالف جمهوری اسلامی با مقامات رسمی اسرائیل بود و در رسانههای منطقهای و بینالمللی بازتاب وسیعی یافت.
ترس از تبعات امنیتی حمله به ایران
کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس، بهویژه عربستان و امارات، در صورت وقوع حمله نظامی از سوی آمریکا یا اسرائیل علیه ایران، از حملات تلافیجویانه جمهوری اسلامی یا گروههای نیابتی آنها مانند حوثیها در یمن و حزبالله در لبنان در امان نخواهند بود. حمله موشکی به تأسیسات نفتی آرامکو در سال ۲۰۱۹ نمونهای از آسیبپذیری این کشورها در برابر واکنشهای ایران بود. این موضوع باعث شده است تا این کشورها تمایلی به آغاز درگیری نداشته باشند.
نگرانی از نزدیکی ایران پساجمهوری اسلامی با اسرائیل
با تغییر نظام در ایران و جایگزینی آن با یک حکومت ملیگرا، محتمل است که رابطه ایران و اسرائیل به سطح دوستانه بازگردد. چنین تحولی نهتنها موازنه قوا در منطقه را تغییر میدهد، بلکه موقعیت کشورهای عربی را نیز تضعیف خواهد کرد. بسیاری از دولتهای عربی هنوز علیرغم توافقنامههای ابراهیم، روابطی شکننده با اسرائیل دارند و ظهور یک ایران متحد اسرائیل، به معنای گسترش نفوذ این ائتلاف جدید در منطقه خواهد بود.
نتیجهگیری
در مجموع، مخالفت کشورهای عربی حاشیه خلیج فارس با حمله نظامی به تأسیسات هسته ای جمهوری اسلامی ایران نه از سر حمایت ایدئولوژیک یا همدلی با نظام حاکم در تهران است، بلکه ناشی از محاسبات دقیق راهبردی، نگرانی از بیثباتی منطقهای، ترس از پیامدهای تلافیجویانه و جلوگیری از قدرتگیری دوباره یک ایران ملیگرا و همپیمان غرب و اسرائیل است. در نتیجه، آنها گزینه «مهار» ایران را به «تغییر نظام با زور» ترجیح میدهند.
اما در این میان، نباید نقش مردم ایران را نادیده گرفت. اکثریت جامعه ایران، به ویژه نسل جوان، سالهاست که از سیاست های ضدعربی و ضد اسرائیلی حکومت فاصله گرفته اند و در بزنگاه هایی مانند جنبش «زن، زندگی، آزادی»، خواهان همگرایی با جامعه جهانی و روابط دوستانه با کشورهای پیشرفته، از جمله اسرائیل بودهاند.
شایان ذکر است که اسرائیل تنها کشور منطقه بود که بهطور رسمی و علنی از جنبش «زن، زندگی، آزادی» حمایت کرد و صدای معترضان ایرانی را در رسانهها و محافل بینالمللی بازتاب داد. این در حالی است که کشورهای عربی منطقه یا سکوت کردند یا جانب احتیاط را گرفتند.
با فروپاشی جمهوری اسلامی، چنانچه حکومتی ملی، سکولار و دموکراتیک در ایران بر سر کار آید، میتوان انتظار داشت که روابط ایران و اسرائیل نهتنها عادی، بلکه راهبردی و دوستانه شود. چنین تغییری، نه تنها توازن جدیدی در منطقه ایجاد میکند، بلکه نشاندهنده اراده ملت ایران برای صلح، پیشرفت و همکاری با ملتهایی است که در بزنگاههای تاریخی در کنارشان ایستادهاند.
نویسنده: بیژن خلیلی