«تاریخ» و روان‌پریشی ملی ما ایرانیان
به روز شده در      چهارشنبه 10 آبان 1396     -   Wednesday November 1 2017

نوع و کیفیت رابطه مردم با مقوله «تاریخ» یکی از اساسی‌ترین موضوعات در شناخت جهان‌معنایی و‌ هویت حقیقی آن مردم است. منظور از «تاریخی» که از آن صحبت می‌کنیم، «تاریخ »به مفهوم علمی آن است و‌ وقتی از رابطه مردم با «تاریخ »سخن می‌گوییم، مرادمان وجود نوعی اشراف به وقایع گذشته برای بیدار نگه‌داشتن خودآگاه جمعی یک ملت است.
تبلیغات در خبرگزاری ایرانشهر
دکتر کامران یدیدی
«تاریخ» در دوصورت می‌تواند نقش کاملا منفی را ایفا کند، نخست وقتی که تفاوت تاریخ به عنوان وقایع مستند گذشته با مجموعه‌ای از اسطوره‌ها و ‌تخیلات مشخص و ‌تفکیک نشود و‌ دوم، وقتی که یک واقعه تاریخی مستمسک یا گریزگاهی برای اعلام نارضایتی از رویدادی در زمان حال شود. 
تاریخ ایران باستان یکی از مقاطعی است که در ذهن ایرانی ِغریبه با «تاریخ» چنین جایگاهی یافته است. اواخر دهه ۵۰ خورشیدی، ایران باستان و شخصیت‌های آن برای بخش معترض جامعه نماد جاهلیت‌باستانی بود.
کوروش کبیر گردن کشی که با خاله خود هم همبستر شد و‌ از شدت جاه طلبی سودای فتح بابل به سراغش آمد، انوشیروان عادل، دروغگویی که داستان بستنِ زنجیر شکایت و‌ پوز مالیدن الاغ و دادگری او، از سوی این طیف به حاشیه رانده شده، نمادی از حماقت و ‌عوامفریبی کسی است که در یک شب هزاران مزدکی را، بواسطه مرام اشتراکی شان کشت.  تقاضای کفشگر از شاه ساسانی برای تحصیل فرزندش و ‌پاسخ منفی پادشاه، جلوه‌ای از نظام کاستی ایران باستان و‌سیاهه دختر مطلوب حرامسرای شاهی درگاه خسرو، نمادی از شهوت‌‌رانی و  برخی شعرای درباری هم خادمان بی‌جیره مواجب این دستگاه به گمانِ آن دوران «طاغوتی». 
نفرت از همه اینها که برشمردم بیش از آنکه نتیجه مطالعات و‌ پژوهش برخی ایرانیان در «تاریخ» باشد، بازتابی از خشم مقطعی آنان از دستگاه پهلوی و سیاست‌‌های آن بود. زیرا بعد از رسمیت یافتن تاریخ شاهنشاهی به‌جای تاریخ شمسی، تردیدی باقی نمانده بود که جدایی حکومت از مردم تا نفی بخشی از هویت آنان پیش رفته است.
حالا و با گذشت چهل سال  از انقلاب، همه چیز برعکس شده است.
کوروش به واسطه منشور حقوق بشر، هخامنشیان به خاطر ابهت و‌ قدرت امپراتوری ایرانی، انوشیروان به خاطر دادگری و خلاصه همه دارایی‌های مادی و معنویِ ایران باستان به عنوان میراث باشکوه به تاراج رفته تقدیس می‌شود و شاعرانی چون فردوسی می‌شوند نماد اراده یک‌ملت در دفاع از هویت و تاریخ خود.
اجتماع مردم در جوار آرامگاه کوروش بزرگ که هر ساله پرشمارتر از سال پیش برگزار می‌شود، نمونه بارز این رفتار کاملا متفاوت از سه دهه و ‌اندی پیش است که ‌محدود به کوروش نیست و برخی چون بابک خرمدین را نیز در برگرفته است.
این‌ تغییر نتیجه مطالعه بیشتر مردم یا مانوس شدن آنان با تاریخ یا اثبات فضیلت یا رذیلت شخصیت‌های تاریخی مذکور نیست، بلکه این بار هم این احساس که قوه قاهره‌ای می‌کوشد در کنار احساس نارضایتی از سیاست‌ها‌ی پلید رژیم و  نفرت از روند رادیکال حاکم، بخش دیگری از هویت مردم را به هیچ بگیرد، جامعه را به سمت نوعی مبارزه منفی نمادین از طریق تقدیس گذشته کشانده است.
این موارد از کوروش‌ستیزی تا کوروش‌پرستی از نفی بابک خرمدین تا تقدیس او و از عرب پرستی تا عرب ستیزی، از نفی بخش‌های مختلف تاریخ یا یک هویت تا تقدیس یکی از این دو و‌ ده‌ها مورد مشابه بیش از آنکه نشانگر الفت و ‌انس یک ملت با «تاریخ» یا تقویت خودآگاه جمعی آنان باشد، تنها نشانه‌ای از یک کاستی و ‌اختلال است که در سایه ترس از طرد به عنوان ابزار اعلام نارضایتی، به کسوت «تاریخ»  درآمده است.
ورود از سر استیصال و‌ توام با اعتراض به «تاریخ» نه تنها امیدبخش و راهگشا نیست بلکه نشانگر پایان و ‌ناکارآمدی شیوه‌ای از «تلقین» و «قرائت» باب طبع ساختار حاکم از یک‌واقعه تاریخی و آغاز نوع دیگری از «تندروی و‌غفلت» با چاشنی اعتراض از سوی مردم است.
این دستاویز شدن تاریخ بیش از آنکه حقیقتی تاریخی را آشکار سازد، واقعیتی سیاسی را نشان می‌دهد و بیش از آنکه به علم تاریخ مربوط باشد، در حوزه روانشناسی توده، قابل فهم است.
 در نتیجه شخصیت تاریخی مورد تقدیس، محبوبیتی فصلی دارد، تاریخ، به شکل عوامانه‌ای خمیرمایه ادعاهای غیرمستند و سیاسی جامعه پولاریزه می‌گردد، روان‌پریشی تاریخی اوج می‌گیرد و بخش جذاب شده از گذشته تاریخی نیز با تغییر «امر سیاسی» اهمیت خود را از دست می‌دهد بی‌آنکه در این میان اتفاقی مهم در «فهم علمی» یا «جریان آگاهی فردی و‌عمومی» روی داده باشد.
پایه‌ای‌ترین خط کشی در بحران روان‌پریشی توده آنجاست که ما قدرت تفکیک و تمیز جریانات را تشخیص دهیم. آنجا که بدانیم«تاریخ» نباید زمینه ساز ابراز احساسات باشد و مورخ خیال پرداز نیست. 
آنجا که قایل به تفکیک میان اسلامیت و عربیت، ملی‌گرایی و شوونیسم و‌... باشیم.
آنجاست که به جای هشتگ نام خلیج فارس، فکری به حالِ ۳۰ درصد از آلودگی و منجلاب‌اش می‌بودیم و به جای حنجره پاره کردن بیهوده و از سر احساس زدگی و جو گرفتگی بی پایه شوونیستی  که «‌کورش پدر ماست»، به کوروش‌ها، داریوش‌ها و بابک هایی می‌اندیشیدیم که نه از امپراتوری فلان پادشاه کبیر والامقام سر برآورده اند، نه در دستگاه عجوز مجوز خلفای اموی پشتکی زده‌اند، بلکه هزاران سال بعد، به جرم «آزادگی» زندانی می‌شوند ،به جرم «تفکر» از عقل عقیم می‌شوند و به جرم«زندگی» می‌میرند. 
 
بیشتر بخوانید.....
تبلیغات
HEIDARI SAMAN
دکتر کامران یدیدی
خبرگزاری ایرانشهر در شبکه های اجتماعی
کلیه حقوق مادی و معنوی این سایت مربوطه به خبرگزاری ایرانشهر می باشد
Iranshahr News Agency Copyright ©