به بركت ورود امام و ظهور اسلام ناب محمدى و شروع حكومت نايب امام زمان به رهبرى روح الله خمينى دلار شروع به رشد كرد و به تدريج دو برابر و سه برابر و صد برابر شد و سرانجام در طول هفته گذشته سايت هاى صرافى هاى معتبر اعلام كردند كه نرخ دلار در بازار آزاد به رقم باور نكردنى ٨٣ هزار تومان رسيده و به احتمال زياد اگر معجزه اى در اقتصاد ايران اتفاق نيفتد و درب بر همين پاشنه بچرخد احتمالا تا بعد از ايام نوروز به صد هزار تومان خواهد رسيد .
هفته گذشته همچنين اتفاق مهم ديگرى افتاد و بدليل فشارهاى اقتصادى حاصل از نوسانات دلار و ضرر و زيان هنگفت بازرگانان، سرانجام بازاريان تهران در اعتراض به شرايط موجود مغازه هاى خود را بستند و در خيابانهاى اطراف بازار به تظاهرات پرداختند. اين اعتراضات به وضعيت معيشت و فقر و گرسنگى و گرانى تنها به بازار محدود نمى شد و از دو هفته قبل كارگران صنعت نفت بخصوص در آغاجارى و پروژه پارس و همچنين صنايع گاز و فولاد به اضافه بازنشستگان و مالباختگان و ….. در خيابانها هستند و به اين شرايط اعتراض مى كنند به طورى كه اين روزها هر كجا اجتماعى چند صد نفره از مردم بوجود مى آيد، بلافاصله شعارهاى ضد دولتى و ضد حكومتى شنيده مى شود از جمله در مترو اين دو شعار شنيده شد «ايران پر درآمد… چه بر سر تو چه آمد» و «ايرانى باغيرت...حمايت حمايت».
همچنين مسابقه فوتبال بين دو تيم سرشناس ليگ بجاى استاديوم صد هزار نفرى به يك زمين كوچكتر با ظرفيت بسيار كمتر منتقل شد و در كنار آن خيابانهاى تهران و شهرستانها از ترس اجتماعات و قيام مردمى مملو از ماموران نقابدار و يگان ويژه و افراد سپاه و اطلاعات است تا از بروز هر حركت مردمى جلوگيرى كنند.
كارشناسان سياسى و اقتصادى در خارج و داخل كشور و حتى در صدا و سيما هشدار مي دهند كه دولت و بانك هاى كشور كاملاً ورشكسته اند و پولى در خزانه باقى نمانده و ديگر گران كردن بنزين و افزايش ماليات هم دردى را دوا نخواهد كرد. مضافا آنكه دست ايادى جمهورى اسلامى از افغانستان و سوريه و لبنان و عراق و يمن و غزه كوتاه شده و داد و ستدهاى زير ميزى هم ديگر انجام نمى شود و حتى روسيه و چين هم دست خود را از پشت ملايان برداشته اند و رژيم اسلامى در آستانه سقوط است.
در چنين شرايطى يك ويديوى كاملا مشكوك در فضاى مجازى دست بدست مى شود كه فردى ابله (چه مأمور باشد و چه مزدور ) بر مزار يك نويسنده چپ بنام غلامحسين ساعدى كه ٣٩ سال قبل فوت كرده و در گورستان پرلاشز پاريس دفن شده است، اساعه ادب كرده و همين بهانه كافى بود كه اپوزیسيون از راست راست تا چپ چپ كار و زندگى خود را رها كنند و بدنبال اين توپى كه به نظر نويسنده توسط وزارت اطلاعات در ميدان اپوزیسيون رها شده، بدوند و يكديگر را به باد مشت و لگد بگيرند و طبق معمول به شاهزاده رضا پهلوى حمله كنند. اپو زیسيونى كه از پيرمردهاى ايدئولوژيك پنجاه و هفتى تشكيل شده و هنوز هم بعد از چهل و شش سال نتوانسته اند يك قدم از دايره بسته و ايدئولوژيك خود بيرون بگذارند . ( ويديوئى كه از مراسم اعتراض به همين حركت ناشايست در همان گورستان و توسط چپى ها و مجاهدين برپا شده، حاکی از آن است كه اكثر افراد شركت كننده بالاى هفتاد سال دارند.) و نگاهى به برنامه هاى تلويزيونى و يا مصاحبه ها و مقالات آنان اين حقيقت تلخ را عيان مى كند كه اصلاً درد آنها، «ايران» نيست بلكه براى سازمانهاى چهار نفره و يا اعتقادات ورشكسته و نخ نماى خود سینه چاک می کنند.
نویسنده: بهداد جاودان- آتلانتا