امّا، با شروع كار اين حضرت براى هزارمين بار ثابت شد كه اين طايفه براى وصل كردن نيامده اند و هركدام دُمشان بجائى بند است و نوكرى يك دولت اجنبى را مى كنند و در نهايت اگر وابسته نباشند، براى قتل و غارت مردم، حيف و ميل اموال عمومى و دزدى از بيت المال و نابودكردن هرچه بيشتر ايران آمده اند و بقول معروف اگر دست به طلا هم بزنند خاكستر خواهد شد. ديرى نگذشت كه ثمرات اين دولت "يكدست" نمايان شد و دلار به شصت هزار تومان رسيد و سكّه طلا قيمت چهل ميليون تومان را تجربه كرد و ساير اجناس و خدمات هم با تورّم ٢٠٠٪ مواجه شد و تمام اميدهاى واهى براى اين دولت يكدست برباد رفت، تا اينكه ناگهان هليكوپتر ايشان به تير غيب از ما بهتران گرفتار شد و ايشان به اتّفاق وزير امور خارجه و استاندار آذربايجان و تنى چند از مقامات ديگر راهى ديار باقى شدند و دوباره بحث رئيس جمهور جديد و كابينه او نقل مجالس شد.
اين بار حضرتش كه خيرى از كابينه "يكدست" نديده بود، پيچ گزينش را كمى شل كرد تا بقول معروف، تعدادى از نه چندان ذوب شدگان در ولايت ايشان نيز از جناح اصلاح طلب در پختن اين آش شله قلمكار شريك شوند و حدّاقل براى ثواب سر ديگ بايستند و آنرا هم بزنند. اينجا بود كه آقاى پزشكيان و ظريف كه از دور بوى كباب شنيده بودند، وسط ميدان پريده و معركه دارى كردند. امّا از اين مسئله غافل بودند كه جلوى اين لوطى نمي توان معلّق بازى كرد. با معرفى كابينه جديد كه هنوز هم رأى اعتماد به آنها داده نشده، آه از نهاد همه برآمد، چرا كه نصف آنها از همان كابينه قبلى بودند و نصف ديگر افراد فشل و بى مايه و بيسوادى كه لياقت اداره يك بقّالى را نداشتند و عملاً از همان روز اوّل بجاى كعبه، جاده تركستان را نشان مي دادند و برخورد با مسئله حجاب و برگزارى احياء و اربعين و روضه ام البنين اولويت آنان بود. ظريف و چند تن ديگر از مشاوران استعفا دادند و ديگران نيز قطع اميد كرده و كنار كشيدند و جناب پزشكيان نيز اعلام کرد كه قحط الرجال است و اگر در بر همين پاشنه بچرخد و جلوى فعّاليت او را بگيرند و سنگ جلوى پاى او بيندازند، ايشان نيز استعفا خواهد داد و اين دولت بى دست را به امام وقت واگذار خواهد كرد.
جماعت خوش خيال، آيا واقعاً با وجود ولايت فقيه كه مثل يك بختك بر تمامى آحاد مملكت سايه افكنده، انتظار چيز ديگرى را داشتيد؟ چرا نمى خواهيد بفهميد که براى اينها تأمين برق جاده كربلا و ارائه خدمات پزشكى و سرويس دهى به زوّار عراق و صرف ميليونها دلار در آنجا مهمتر از كودكان خوزستان و سيستان در گرماى بالاى ٥٠ درجه هست!
نویسنده: بهداد جاودان - آتلانتا